یک سال و هفت ماه و یک روز
نوزده ماهگیت مبارک عزیزم. از پست قبلی تا الان خیلی تغییر نکردی. اگه خوابیدن و غذا خوردنت درست شه دیگه با هم مشکلی نداریم .شبها دیر میخوابی و دم صبح بیدار میشی گریه می کنی .امروز صبح که خیلی گریه کردی.بهت دست هم میزدم خوشت نمیومد میگفتی نه نه.مونده بودم چکار کنم که بابایی سی دی آهنگتو روشن کرد و صداشو زیاد کرد.تو هم آروم شدی و خوابیدی.اسم منو تقریبا بلدی تلفظ کنی و از بابایی یاد گرفتی .به نکن میگی ن نون.به چشم میگی بسشم. وقتی بابایی از سر کار میاد یا میخواد بره بیرون سریع دمپاییاتو جفت میکنی که باهاش بری.کمی لج باز شدی و ... . یه وقتهایی خسته میشم اما بزرگ که شدی تلافی شو سرت در میارم. ایندفعه میخوام عکسهایه...
نویسنده :
مامان طاها
9:34